مهدی
زمان گذشت و قلبم گواهی می دهد که به یقین تو می آیی.❤️????❤️
تو می آیی و آیینه های زنگار گرفته قرن ها جهالت و سکوت و روزمرگی را دوباره جلا خواهی داد.
تو می آیی و قلب های سیاه شده از تنهایی را دوباره با حضور روشنی بخش خود نورانی خواهی کرد.
تو می آیی و دلم را خویشاوند تمام پنجره های جهان می کنی.
تو می آیی و چشمان جهان را به آبشاران زلال معنویت پیوند می زنی.
تو می آیی و فریادهای فرو خفته ستمدیدگان جهان را معنا می بخشی.
تو می آیی و گوش جهان را که از فریادهای گوشخراش شیاطین کفر و الحاد کر شده است، با زمزمه روح بخش محبتت نوازش می کنی.
تو می آیی و من خوب می دانم که روزی از همین دریچه که سال هاست بسته مانده است، جوانه ای خواهد رویید؛ جوانه ای سبز که از خیال همیشه منتظر من به سمت آسمان های آبی حضور تو سر بر خواهد آورد.
تو می آیی و زمین در زیر پای تو از شادی می شکفد.
تو می آیی و رودهای احساس، از دستان پر مهر نسیم، بر منتظران واقعی ات جاری می شوند.
ای تجلی مهر خداوند در زمین! شوره زار خشک دل های خسته مان در انتظار نوازش نرم نگاه پر مهر توست!
سوار سبزپوش آرزوهای ما! روایت گر فتح و پیروزی مسلمانان! وارث بدر و حنین! ذوالفقار حیدر در دستان توست و نرمی کلام مصطفی از زبان تو جاری می شود.
یا حُجّةُ اللّه علی خلقه!
مهدی
lروزهاي جمعه را دوست دارم، چراكه مرا به ياد تو مياندازد، به ياد تو كه روزي خواهي آمد.روزهاي جمعه را دوست دارم، چراكه متعلق به توست، به تو كه صاحب الزماني. روزهاي جمعه را دوست دارم، چراكه توي اين روزها، كوچهها، خانهها، درختها، گلها، حتي حرفها و نگاهها، همه حال و هواي ديگري دارد. حال و هواي تو را دارد.
روزهاي جمعه را دوست دارم، چراكه همه چيز بوي انتظار ميدهد، بوي تو را، بوي قدمهاي آسماني تو را.
روزهاي جمعه را دوست دارم، چراكه تقويم خانه نيز رنگ غروب و تنهايي لحظههاي بيتو را به خود دارد، رنگ سرخ غروب انتظار را.يك جمعه ديگر آمد و رفت، بيتو. بدون حضور تو، بدون ضرباهنگ قدمهاي تو.يك جمعه ديگر آمد و رفت، اما اين بار نيز چشمها به نور جمال و زيباي تو روشن نگشت. يك جمعه ديگر آمد و رفت و… .يك جمعه ديگر آمد و رفت و زمزمه دعاي اللهم عجل لوليك الفرج اين بار نيز به استجابت دعا نرسيد.